English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3975 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
personified U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
morphing U جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
playact U رل بازی کردن
playing U بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
play U بازی کردن
bump U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
moves U بازی کردن
plays U بازی کردن
moved U بازی کردن
move U بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
played U رل بازی کردن
play-acting U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
play-acted U بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
play-act U بازی کردن
played U بازی کردن
play U رل بازی کردن
actuble U بازی کردن
playing U رل بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
play-acts U بازی کردن
twiddles U بازی کردن
twiddling U بازی کردن
toys U بازی کردن
twiddle U بازی کردن
toy U بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
twiddled U بازی کردن
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
kites U سفته بازی کردن
kite U سفته بازی کردن
criminal court U عشق بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
prevaricating U زبان بازی کردن
ski U اسکی بازی کردن
skied U اسکی بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
play U تفریح بازی کردن
skis U اسکی بازی کردن
fornicated U : فاحشه بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
skate U اسکیت بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
equivocating U زبان بازی کردن
equivocates U زبان بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
prevaricate U زبان بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
equivocated U زبان بازی کردن
equivocate U زبان بازی کردن
left-handed U با دست چپ بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
court U عشق بازی کردن
skated U اسکیت بازی کردن
misplay U ناشیانه بازی کردن
piddled U باخوراک بازی کردن
piddles U باخوراک بازی کردن
drab U جنده بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
cards U ورق بازی کردن
card U ورق بازی کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
piddle U باخوراک بازی کردن
flimflam U حقه بازی کردن
plays U تفریح بازی کردن
favouritism U پارتی بازی کردن
fornicates U : فاحشه بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
skates U اسکیت بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
play out U تا اخر بازی کردن
play fair U مردانه بازی کردن
fence U شمشیر بازی کردن
yo-yo U یویو بازی کردن
to bill and coo U بوسه بازی کردن
to look oneself again U پشم بازی کردن
war game U بازی جنگ کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
spoof U حقه بازی کردن
showboat U نمایشی بازی کردن
yo-yos U یویو بازی کردن
to make love U عشق بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
to play ball U توپ بازی کردن
to play at chess U شطرنج بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
To play cards . U ورق بازی کردن
to skip rope U بند بازی کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1i have a dare foryou.are you willing to take it?
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com